خلاصه داستان :
مژگان که مادر سه بچه است، با شوهرش احمد زندگی آرام و منظمی داشت و احمد هم پدر خوبی بود که از ساعت هشت صبح تا پنج عصر کار میکرد ولی زندگی مشترک احمد و مژگان بعد از 17 سال، با ملاقات احمد با دختری جوان و زیبا به اسم سوده، شروع به ترک برداشتن کرد…