خلاصه داستان :
داستان زن جوانی است که آرزوی ازدواج با نامزد دوستش را دارد. ایرماک زن جوانی است که عاشقانه بدون لبخند به 30 سالگی می رسد. زندگی او زمانی که برای اولین بار کلیدی را زیر بالش خود در خانه ای که در آن اقامت می کند قرار می دهد، مسیر کاملاً متفاوتی می گیرد. ایرماک که در خواب می بیند که بهترین دوستش الیز با نامزدش بوراک ازدواج می کند، سعی می کند این رویای وحشتناک را از ذهنش دور کند. با این حال، ایرماک پس از آنچه در خواب می بیند، در موقعیت های غیرمنتظره ای قرار می گیرد.