خلاصه داستان :
زمانی که تاجر سوات در استانبول تحت فشار قرار می گیرد، اغلب با رفتن به قایق خود در فتحیه به دنبال آرامش می گردد. سوآت که از علاقه مندان به ماهی است، روزها به ماهیگیری می رود و شب ها با دوست صمیمی اش مصطفی به تفریح می پردازد. یک شب که به یک میخانه رفتند، آن دو که می خواستند با زنانی که ملاقات کردند به دریا بروند، به قایق سوات رفتند. در این میان، کورشات معتاد به مواد مخدر که تحت تأثیر زندگی آنها قرار گرفته است، دیگر نمی تواند هم وضعیت بد مالی خود را تحمل کند و هم طرد شدن توسط زنان. کورشات در جستجوی انتقام خود به به داخل قایق میرود و....