خلاصه داستان :
داستان دختری بهنام آنا که در یک سفر کاری به بخش فرست کلس ارتقا مییابد که در آنجا با پسری خوشتیپ بهنام ویل آشنا میشود که آنا را با رئیساش اشتباه میگیرد. با گفتن دروغی مصلحتی، آنا و ویل بیشتر با هم آشنا میشوند و کمکم عاشق هم میشوند تا اینکه...