خلاصه داستان :
درباره زمهری جوان است که برای قرار گرفتن در کنار شخصی که دوستش دارد به جادو متوسل می شود و شیاطینی که از آنها کمک می گیرند زندگی اش به کابوس تبدیل می شود. زمهری بیست ساله با حمایت دوستش شعله از جن عمار کمک می گیرد و برای بدست آوردن پسر مورد علاقه اش طلسم می کند. در حالی که شیاطین به زمهری آنچه را که او می خواهد می دهند، زندگی همه به کابوسی بزرگ تبدیل می شود که نمی دانند چگونه از آن رهایی یابند. حتی مرگ هم راه حلی برای فرار از این نفرین نیست.